حمل بار

شخصی سوار قطار شد و در حالی که ساکش روی سرش بود روی صندلی نشست. هم سفرانش حیرت زده از او پرسیدند: "چرا ساک را بر سر گذاشته ای؟"

مرد گفت: "نمیخواهم به بار قطار که خیلی زیاد است بیفزایم." مسافران خنده شان گرفت و یکی از آنها به او گفت: "ظاهراً دیوانه ای! حتی اگر بار را روی سر بگذاری باز هم باری بر قطار خواهد بود. پس چرا بار را روی سرت حمل میکنی؟ آیا این احمقانه نیست؟"

او گفت: "ساک را روی سرم حمل میکنم تا با روش دنیا هماهنگ باشم. در حیرتم چرا به من میخندید؟ همه ی شما بار دنیا را بر سر خود حمل میکنید با اینکه میدانید مثل این قطار، این خداست که بار شما را حمل میکند. من فقط میخواستم با روش شما هماهنگ باشم." آن وقت مرد بارش را زمین گذاشت و خودش هم بر روی آن نشست و گفت: "نحوه ی درست نشستن این است!"